اعتراف عشق...

بانوي باران

اعتراف عشق...

فرياد زدم دوستت دارم صدايم را نشنيدي

اعتراف كردم كه عاشقتم ،جرم مرا باور نكردي

گفتم بدون تو ميميرم ، لبخندي تلخ زدي

از دلتنگي ات اشك ريختم ، چشمهاي خيسم را نديدي

چگونه بگويم كه دوستت دارم

تا تو نيز در جواب بگويي كه منم همين طور

چگونه بگويم كه اين زندگي برايم عذاب آور است

تا تو نيز مرا درك كني

صداي فريادم را همه شنيدند جز او كه بايد ميشنيد

اشكهايم را همه ديدند

آشيانه اي كه در قلبت ساخته ام تبديل به قفسي شده كه تا آخر در اينجا گرفتارم

گرفتار عشقي كه باور ندارد مرا

فكر مي كند كه اين عشق مثل عشقهاي ديگر اين زمانه خياليست

حرفهاي من بيچاره دروغين است

حالا ديگر آموخته ام كه كلام دوستت دارم را بر زبان نياورم

ديگر اشك نريزم و درون خودم بسوزم

اگر دلتنگت شدم با تنهايي درد و دل كنم

و اگر مردم نگويم كه از عشق تو مردم

اما رفتنم محال است

عشق كه آمد ،ديگر رفتني نيست

جنون كه آمد ، عقل در زندگي حاكم نيست

آنقدر به پايت مي نشينم تا بسوزم

تا ابد به عشقت زندگي ميكنم تا بميرم

اگر چه شايد مرا به فراموشي بسپاري

اما عشق براي من با ارزش و فراموش نشدني است

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ دو شنبه 4 آذر 1392برچسب:, ] [ 8:21 ] [ بانوي كوچك ] [ ]
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه